حسادت مانند طنابی است بر گردن فرد حسود که نفس کشیدن را برایش مشکل می کند
تا زمانی که او نخواهد خود را بسازد . اما زمانی که به طرف درمان حرکت می کند این طناب آزاد و آزاد می شود تا که او را رها کند.
به نام خداوند قدرتها
1. حسد آدمی را تباه می کند آنچنان که آتش چوب را می سوزاند.
2. دروغ آدمی را بی بها می کند آن چنان که باد برگ را به هوا می سپارد.
3. خضونت عشق را بی رنگ می کند آنچنان که سیل دشت را بی آرزو می کند.
4. حقارت آدمی را نابود می کند آنچنان که درختی از ریشه اش خشک می گردد.
5. تزویر صدق دل را می شوید آنچنان که گردباد آرامش حیات را از بین می برد.
6. نا رفیقی بار دل را سنگین می کند آنچنان که ابر قدرت خورشید را می گیرد.
7. دشمنی شیشه دوستی ها را می شکند آنچنان که ماهی به خشکی می رسد.
8. خیانت امانت را می برد آنچنان که طوفان خانه را خاک می کند.
9. فتنه حیات را به مرگ می نماید آنچنان که بی آبی سبزه زار را به کویر می رساند.
10. تشویش لحظه را به ساعت می رساند آنچنان که زلزله زندگی را به مرگ می سپارد.
بیایید همه به قدرت ابدیت متصل شویم تا هر قدرتی را چون خاکستر به هوا سپاریم!
حسد
آتشی که تمامی درختان سبزم را سوزاند
بادی بود که نور شمع وجودم را ربود
شورزاری بود که تمام لاله هایم را خشکانید
ابری بود که بر خورشید قدرتم سایه افکند
سیلی بود که که همه ثروتم را بر آب سپرد
لرزشی بود که زمین امنم را تکان داد
عزتم را گرفت و ذلت داد
خنده ام را گرفت و گریه داد
آشتی را گرفت و نزاع داد
روشنایی را گرفت و ظلمت داد
آرامش را گرفت و تشویش داد
نعمت را گرفت و زوال داد
عشق را گرفت و کینه داد
معنی را گرفت و پوچی داد
شادی ام را گرفت و محنت داد
آشیانه ام را گرفت و آلودگی داد
حسد بود که هستی ام را سوزانید و خاکستر آن را
بی ارابه انتقام سوار کرد و آن را بخ سیاه چال زمانه سپرد
حسد بود و حسد بود.